سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

ترسیم مصائب شام غریبان و تغسیل حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : مثنوی

آنشب که شب از صبح محشر تیره‌تر بود            آنشب که از آن مرغ شب هم بی‌خبر بود

آنشب که خون از دیدۀ مهتاب می‌ریخت            اسـما برای غـسل زهـرا آب می‌ریخت


باید عـلی صد بار دست از جان بشوید            تـا که به پـیـراهـن تـن جـانـان بـشـویـد

مـی‌دیـد پــامـال خــزان‌هـا لالــه‌اش را            می‌شست جـسـم یار هـجـده ساله‌اش را

می‌شـسـت در تـاریـکی شب مـخـفـیـانه            گـه جـای سـیــلـی گـاه جـای تـازیــانـه

می‌شـسـت جـسم هـمدم و دلـداده‌اش را            قــرآن زیـر دسـت و پــا افـتــاده‌اش را

می‌شست در تاریکی شب جسم خـسـته            می‌کرد دسـتـش لـمـس بازوی شکـسته

آرام بـود امـا وجـودش مـشـتـعــل بـود            از مـادر و از چار فـرزندش خجـل بود

آهــی کـشـیـد و زد گـره بــنـد کـفـن را            می‌سوخت و می‌دید مرگ خویـشتن را

یک چشم بر یاس کبودش در کفن داشت            یک چشم دیگر بر حسین و بر حسن داشت

از بی‌کسی در بال هم، سر بُـرده بودند            گویی کـنـار جـسـم مـادر مُـرده بـودنـد

داغ دل مـــولا دوبــاره گــشـت تـــازه            ریـحـانـه‌ها را خــوانـد پـای آن جـنـازه

نقد و بررسی

با توجه به اینکه داستان باز شدن بند کفن حضرت زهرا سلام الله علیها و در آغوش گرفتن حسنین علیهم السلام در کتب معتبر نیامده است و طبق نظر بزرگانی همچون محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان مستند و صحیح نمی باشد ابیات زیر حذف شد



کای گـوشـه‌گـیران شب غـربت بیـائـید            آخــر وداع خـویـش بـا مــادر نـمـائـیـد



آئـید و جـان خـویش را در بر بگـیـرید            از مـادر خـود تـوشـه‌ای دیگـر بگـیرید



دو طائـر بـشـکـسـته پـر از جا پـریـدند            افـتـان و خـیـزان جـانب مـادر دویـدنـد



دو دسته گـل گـلـبوسه از کـوثر گرفتند            قـرآن خـون آلـوده را در بـر گـرفـتـنـد



نـاگـاه از آن خـونـین بـدن آهـی بـر آمد            بـا نـالـه بـیـرون دسـت‌هـای مـادر آمـد



بـشـنـید گردون نـالـۀ مـنـصـوره‌اش را            بگرفت قـرآن در بغـل دو سوره‌اش را



می‌خواست بی‌تابی ز طفلان جان بگیرد            می‌رفـت تا عـمـر عـلـی پـایـان بگـیرد



نـاگـه نـدا آمـد عـلـی بـشـتـاب بـشـتـاب            دردانــه‌هـای وحـی را دریـاب دریـاب